جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • زبان انگلیسی
    • دوره جامع MSRT+ حل نمونه سوالات
    • دوره طلایی زبان انگلیسی بزرگسالان
  • تقویت رزومه
    • مقاله نویسی با هوش مصنوعی
  • اپلای تحصیلی
  • درباره ما
 
englishunipro.com
  • صفحه اصلی
  • زبان انگلیسی
    • دوره جامع MSRT+ حل نمونه سوالات
    • دوره طلایی زبان انگلیسی بزرگسالان
  • تقویت رزومه
    • مقاله نویسی با هوش مصنوعی
  • اپلای تحصیلی
  • درباره ما
0
ورود / عضویت

بلاگ

englishunipro.comبلاگآموزش زبان انگلیسیEnglish Short Storiesسطح پیشرفتهThe Unexpected Guest at Midnight

The Unexpected Guest at Midnight

آذر 2, 1404
ارسال شده توسط h261442_ali
آموزش زبان انگلیسی ، English Short Stories ، سطح پیشرفته
74 بازدید

برای شنیدن صدا روی نوار پخش زیر کلیک کنید

The clock in the grand hall struck midnight, its chimes swallowed by the incessant deluge battering the antiquated windowpanes. Elias, hunched over a labyrinthine manuscript in his cavernous study, barely registered the sound. For years, this ancestral home had been his sanctuary, its profound silence broken only by the rustle of turning vellum and the somnolent ticking of the clock. The world outside his cloistered existence was a tempestuous abstraction, a chaotic counterpoint to the meticulous order of his scholarly pursuits.

But then, a discordant note pierced the familiar symphony of the storm. It was not the groan of old timbers or the shriek of the wind through the eaves, but a delicate, almost melodic tapping against the French doors of the long-neglected conservatory. The sound was so incongruous, so utterly out of place in the gale’s cacophony, that Elias felt a prickle of cold apprehension that had nothing to do with the night’s chill. He froze, quill hovering over the page, his heart a frantic drum against his ribs. Who would venture out on such a night to seek entry at such a forgotten juncture of the house?

Compelled by a curiosity that momentarily eclipsed his trepidation, Elias took up a heavy candelabrum, its flickering light casting monstrous, dancing shadows. He navigated the darkened corridors, the silence now palpable and heavy with anticipation. As he reached the conservatory, a glass-domed room filled with the ghostly silhouettes of exotic flora, the tapping ceased. Through the rain-streaked glass, he saw it.

It was not a person, but a form—an ethereal silhouette composed of what seemed to be captured moonlight and swirling mist. It possessed no discernible features, yet he felt an undeniable intelligence emanating from it, a silent, plaintive request. It raised a translucent appendage and pressed it against the glass, leaving behind a fleeting, phosphorescent residue. An inexplicable calm supplanted the scholar’s fear. With a steady hand that belied the surreal nature of the moment, he unlatched the heavy brass lock. The doors swung open into a profound silence. The entity drifted inside, an ephemeral presence that absorbed the room’s shadows before dissolving into a cascade of soft light, leaving only the scent of petrichor and a single, perfectly formed crystal teardrop on the cold flagstone floor.

ترجمه فارسی

ساعت در سرسرای بزرگ نیمه‌شب را اعلام کرد، صدای ناقوس‌هایش در غرش بی‌امان باران که بر شیشه‌های قدیمی پنجره‌ها می‌کوبید، گم شد. الیاس که در اتاق مطالعه غارمانندش، خمیده بر دست‌نوشته‌ای پرپیچ‌وخم نشسته بود، به سختی این صدا را شنید. سال‌ها بود که این خانه موروثی پناهگاه او بود، سکوت عمیق آن تنها با خش‌خش ورق خوردن پوستین و تیک‌تاک خواب‌آور ساعت شکسته می‌شد. دنیای بیرون از هستی منزوی او، یک انتزاع طوفانی بود، یک نقطه مقابل آشفته برای نظم دقیق فعالیت‌های علمی او.

اما ناگهان، یک نت ناهماهنگ، سمفونی آشنای طوفان را درهم شکست. آن صدای ناله الوارهای کهنه یا زوزه باد از لای شیروانی نبود، بلکه یک ضربه آرام و تقریباً آهنگین بود که به درهای شیشه‌ای (فرانسوی) گلخانه مدت‌ها رها شده می‌خورد. این صدا آنقدر نامتجانس، آنقدر کاملاً بی‌جا در میان همهمه تندباد بود که الیاس سوزشی از دلهره‌ای سرد را احساس کرد که ربطی به سرمای شب نداشت. او خشکش زد، قلمش بالای صفحه معلق ماند، قلبش مانند طبل دیوانه‌واری به سینه‌اش می‌کوبید. چه کسی در چنین شبی جرأت می‌کرد بیرون بیاید و در چنین نقطه فراموش‌شده‌ای از خانه به دنبال ورود باشد؟

الیاس که کنجکاوی‌اش برای لحظه‌ای بر دلهره‌اش چیره شده بود، شمعدانی سنگین را برداشت، نور سوسوزن آن سایه‌های هیولایی و رقصان می‌انداخت. او در راهروهای تاریک پیش رفت، سکوت اکنون ملموس و سنگین از انتظار بود. هنگامی که به گلخانه رسید، اتاقی با گنبد شیشه‌ای پر از شبح‌های روح‌مانند گیاهان عجیب و غریب، صدای ضربه متوقف شد. از پشت شیشه‌های باران‌خورده، آن را دید.

آن یک شخص نبود، بلکه یک فرم بود—شبحی اثیری که از آنچه به نظر می‌رسید مهتاب به دام افتاده و مه چرخان تشکیل شده بود. هیچ ویژگی قابل تشخیصی نداشت، با این حال او هوشی انکارناپذیر را از آن احساس می‌کرد، یک درخواست بی‌صدا و غم‌انگیز. آن یک زائده شفاف را بالا آورد و به شیشه فشار داد و اثری زودگذر و فسفرسان از خود به جای گذاشت. آرامشی غیرقابل توضیح جایگزین ترس پژوهشگر شد. با دستی استوار که ماهیت سورئال لحظه را نفی می‌کرد، قفل برنجی سنگین را باز کرد. درها با سکوتی عمیق باز شدند. آن موجود به داخل شناور شد، حضوری زودگذر که سایه‌های اتاق را جذب کرد قبل از آنکه در آبشاری از نور ملایم محو شود، و تنها بوی پتریخور و یک قطره اشک کریستالی کاملاً شکل‌گرفته را بر روی کف سنگی سرد به جای گذاشت.

واژگان (Vocabulary 📚)

Vocabulary Table
Wordsمعنی
Delugeسیلاب / باران شدید
Antiquatedقدیمی / کهنه
Sanctuaryپناهگاه / مأمن
Tempestuousطوفانی / پرتلاطم
Discordantناموزون / ناهمگون
Cacophonyهمهمه / سروصدای ناهنجار
Apprehensionدلهره / نگرانی
Trepidationهراس / ترس
Etherealاثیری / آسمانی (بسیار لطیف)
Silhouetteنیم‌رخ / سایه
Translucentنیمه‌شفاف
Ephemeralزودگذر / ناپایدار
Petrichorبوی خاک باران‌خورده

📝Task 1: True or False

Are the sentences true or false?

Task 1

1 / 5

.The entity left behind a crystal teardrop before disappearing

2 / 5

.The form outside the conservatory had clear facial features

3 / 5

.Elias felt calm the moment he heard the strange tapping

4 / 5

.The tapping sound came from the French doors of the conservatory

5 / 5

.Elias immediately reacted when the clock struck midnight

امتیاز شما

میانگین امتیازها 0%

0%

📝 Task 2: Fill in the blanks

Complete the sentences with the correct words.

Task 2

1 / 5

.Elias was hunched over a __________ manuscript in his study

2 / 5

._______The entity dissolved into soft light, leaving behind the scent of

3 / 5

._______The conservatory was filled with the ghostly silhouettes of exotic

4 / 5

.Elias carried a heavy __________ as he walked through the corridors

5 / 5

.The world outside his home was described as a __________ abstraction

امتیاز شما

میانگین امتیازها 0%

0%

Discussion Question

Why do you think Elias chose to open the doors for the mysterious entity despite his fear, and what might this reveal about his character?

در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
در اینستاگرام
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
A Surprise Letter
داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط
A Confusing Message
داستان کوتاه انگلیسی سطح پیشرفته
A Choice Between Two Paths
داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
The Friendly Neighbor
داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط
The Unplanned Road Trip
داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
Asking for Directions

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

جستجو برای:
دسته‌ها
  • English Short Stories
  • آموزش زبان انگلیسی
  • رزومه تحصیلی
  • سطح پیشرفته
  • سطح مبتدی
  • سطح متوسط
نوشته‌های تازه
  • A Surprise Letter آذر 7, 1404
  • The Unexpected Guest at Midnight آذر 2, 1404
  • A Confusing Message آذر 1, 1404
  • A Choice Between Two Paths آبان 30, 1404
  • The Friendly Neighbor آبان 28, 1404

درباره ما

آماده‌ای برای یه آینده‌ی بهتر؟
انگیش یونی پرو کنارتونه تا مهارت‌های انگلیسی، مقاله‌نویسی و رزومه‌نویسی‌تون رو تقویت کنین، بهترین نسخه‌ی خودتون بشین و برای اپلای تحصیلی بدون استرس اقدام کنین.

مقالات آموزشی
  • English Short Stories (43)
  • آموزش زبان انگلیسی (43)
  • رزومه تحصیلی (2)
  • سطح پیشرفته (14)
  • سطح مبتدی (16)
  • سطح متوسط (13)
enamad
نماد اعتماد الکترونیکی
تمامی حقوق برای انگلیش یونی پرو محفوظ است.
ورود به سیستم ×

9 + 11 =

ورود با کد یکبارمصرف
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:30)
آیا حساب کاربری ندارید؟
ثبت نام

نه − سه =

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:30)
برگشت به صفحه ورود به سایت

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت