جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • زبان انگلیسی
    • دوره جامع MSRT+ حل نمونه سوالات
    • دوره طلایی زبان انگلیسی بزرگسالان
  • تقویت رزومه
    • مقاله نویسی با هوش مصنوعی
  • اپلای تحصیلی
  • درباره ما
 
englishunipro.com
  • صفحه اصلی
  • زبان انگلیسی
    • دوره جامع MSRT+ حل نمونه سوالات
    • دوره طلایی زبان انگلیسی بزرگسالان
  • تقویت رزومه
    • مقاله نویسی با هوش مصنوعی
  • اپلای تحصیلی
  • درباره ما
0
ورود / عضویت

بلاگ

englishunipro.comبلاگآموزش زبان انگلیسیEnglish Short Storiesسطح متوسطA Confusing Message

A Confusing Message

آذر 1, 1404
ارسال شده توسط h261442_ali
آموزش زبان انگلیسی ، English Short Stories ، سطح متوسط
44 بازدید

برای شنیدن صدا روی نوار پخش زیر کلیک کنید

The screen of Liam’s phone suddenly illuminated the dark room. He had been drifting off to sleep, but the unexpected buzz of a new message pulled him back to full awareness. He squinted at the bright light, his eyes adjusting slowly. It was from a number he didn’t recognize. The message itself was even more peculiar. It was just a short, cryptic line of text: “The sparrow flies at dawn. Find the silver key.”

Liam sat up, completely confused. He read the message several times, hoping it would somehow make more sense. The sparrow flies at dawn? It sounded like something out of an old spy movie. He checked the number again, but it offered no clues. Was this a prank from one of his friends? It didn’t seem like their style. His friends usually sent funny videos or simple questions about weekend plans, not mysterious sentences about birds and keys.

He considered ignoring it, dismissing it as a simple wrong number. However, his curiosity was too strong. He typed a careful reply: “I think you might have the wrong person.” He hesitated for a moment before pressing send. To his surprise, he received an immediate response, not from a person, but an automated error message: “This number is not in service.”

Now Liam was genuinely intrigued. How could he receive a message from a number that didn’t exist? A shiver of unease ran down his spine. He got out of bed and walked over to his desk, staring out the window at the quiet, moonlit street. The message felt important, like a puzzle he was meant to solve. He thought about the words again. “The silver key.” He glanced at the small, decorative silver key he used as a paperweight on his desk, a trinket he’d found at a flea market years ago. It couldn’t possibly be related, could it? The confusing message had planted a seed of mystery in his mind, and he knew he wouldn’t be able to rest until he figured it out.

ترجمه فارسی

ناگهان صفحه گوشی لیام اتاق تاریک را روشن کرد. او در حال به خواب رفتن بود، اما لرزش غیرمنتظره یک پیام جدید او را به طور کامل بیدار کرد. چشمانش را با دشواری به نور خیره کرد و به آرامی تنظیم شدند. پیام از شماره‌ای بود که نمی‌شناخت. خود پیام حتی عجیب‌تر بود. فقط یک خط متن کوتاه و مرموز بود: «گنجشک هنگام سحر پرواز می‌کند. کلید نقره‌ای را پیدا کن.»

لیام با گیجی کامل نشست. او پیام را چندین بار خواند، به این امید که به نوعی معنی بیشتری پیدا کند. گنجشک هنگام سحر پرواز می‌کند؟ شبیه چیزی از یک فیلم جاسوسی قدیمی به نظر می‌رسید. او دوباره شماره را بررسی کرد، اما هیچ سرنخی نداد. آیا این یک شوخی از طرف یکی از دوستانش بود؟ به سبک آن‌ها نمی‌خورد. دوستانش معمولاً ویدئوهای خنده‌دار یا سوالات ساده‌ای درباره برنامه‌های آخر هفته می‌فرستادند، نه جملات مرموز درباره پرندگان و کلیدها.

او به این فکر افتاد که آن را نادیده بگیرد و به عنوان یک شماره اشتباه ساده کنار بگذارد. اما، کنجکاوی‌اش بیش از حد قوی بود. او با دقت پاسخی تایپ کرد: «فکر می‌کنم شاید اشتباه گرفته‌اید.» او برای لحظه‌ای تردید کرد قبل از اینکه ارسال را فشار دهد. در کمال تعجبش، بلافاصله پاسخی دریافت کرد، نه از یک شخص، بلکه یک پیام خطای خودکار: «این شماره در دسترس نیست.»

حالا لیام واقعاً کنجکاو شده بود. چگونه ممکن بود از شماره‌ای که وجود نداشت پیام دریافت کند؟ لرزشی از اضطراب در ستون فقراتش دوید. از تخت بلند شد و به سمت میزش رفت و از پنجره به خیابان آرام و مهتابی خیره شد. پیام مهم به نظر می‌رسید، مانند یک معمایی که باید حلش می‌کرد. دوباره به کلمات فکر کرد. «کلید نقره‌ای.» او به کلید نقره‌ای کوچک و تزئینی که سال‌ها پیش در یک بازار دستفروشی پیدا کرده بود و به عنوان وزنه‌ کاغذ روی میزش استفاده می‌کرد، نگاهی انداخت. ممکن نبود که این دو به هم ربط داشته باشند، مگر نه؟ پیام گیج‌کننده بذری از رمز و راز در ذهنش کاشته بود، و او می‌دانست تا زمانی که آن را حل نکند، نمی‌تواند آرام بگیرد.

واژگان (Vocabulary 📚)

Vocabulary Table
Wordsمعنی
Illuminatedروشن کرد / نورانی کرد
Drifting offبه خواب رفتن / چرت زدن
Squintedچشم‌ها را ریز کرد (تا بهتر ببیند)
Peculiarعجیب / غیرعادی
Crypticرمزآلود / مبهم
Prankشوخی
Dismissingنادیده گرفتن / رد کردن
Curiosityکنجکاوی
Not in serviceمسدود / خارج از سرویس
Intriguedکنجکاو شد / مجذوب شد
Uneaseنگرانی / تشویش
Paperweightکاغذگیر
Trinketشیء تزئینی کوچک / خرت و پرت
Flea marketبازار دست‌فروشی
Figured it outسر در آوردن / فهمیدن

📝Task 1: True or False

Are the sentences true or false?

Task 1

1 / 5

.Liam was wide awake when his phone screen suddenly illuminated

2 / 5

.Liam immediately recognized the phone number from which he received the message

3 / 5

.The peculiar message asked Liam to find a 'gold key'

4 / 5

.Liam's friends frequently sent him mysterious messages about birds and keys

5 / 5

.Liam decided to ignore the message after receiving the automated error response

امتیاز شما

میانگین امتیازها 0%

0%

📝 Task 2: Fill in the blanks

Complete the sentences with the correct words.

Task 2

1 / 5

.A ______ of unease ran down his spine when he realized the number was not in service

2 / 5

.To his surprise, he received an immediate response, not from a person, but an automated ______ message

3 / 5

.He considered ignoring it, dismissing it as a simple wrong number. However, his ______ was too strong

4 / 5

The message itself was even more peculiar. It was just a short, ______ line of text: “The sparrow flies at dawn. Find the silver key

5 / 5

.He had been drifting off to sleep, but the unexpected ______ of a new message pulled him back to full awareness

امتیاز شما

میانگین امتیازها 0%

0%

Discussion Question

The story ends with Liam feeling genuinely intrigued and determined to solve the puzzle. Given the mysterious message, the non-existent sender, and the presence of a decorative ‘silver key’ on his desk, what do you think might be the nature of this mystery? What actions might Liam take next, and what possible connections could the key have to the message?

در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
در اینستاگرام
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
A Surprise Letter
داستان کوتاه انگلیسی سطح پیشرفته
The Unexpected Guest at Midnight
داستان کوتاه انگلیسی سطح پیشرفته
A Choice Between Two Paths
داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
The Friendly Neighbor
داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط
The Unplanned Road Trip
داستان کوتاه انگلیسی سطح مبتدی
Asking for Directions

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

جستجو برای:
دسته‌ها
  • English Short Stories
  • آموزش زبان انگلیسی
  • رزومه تحصیلی
  • سطح پیشرفته
  • سطح مبتدی
  • سطح متوسط
نوشته‌های تازه
  • A Surprise Letter آذر 7, 1404
  • The Unexpected Guest at Midnight آذر 2, 1404
  • A Confusing Message آذر 1, 1404
  • A Choice Between Two Paths آبان 30, 1404
  • The Friendly Neighbor آبان 28, 1404

درباره ما

آماده‌ای برای یه آینده‌ی بهتر؟
انگیش یونی پرو کنارتونه تا مهارت‌های انگلیسی، مقاله‌نویسی و رزومه‌نویسی‌تون رو تقویت کنین، بهترین نسخه‌ی خودتون بشین و برای اپلای تحصیلی بدون استرس اقدام کنین.

مقالات آموزشی
  • English Short Stories (43)
  • آموزش زبان انگلیسی (43)
  • رزومه تحصیلی (2)
  • سطح پیشرفته (14)
  • سطح مبتدی (16)
  • سطح متوسط (13)
enamad
نماد اعتماد الکترونیکی
تمامی حقوق برای انگلیش یونی پرو محفوظ است.
ورود به سیستم ×

چهار × دو =

ورود با کد یکبارمصرف
ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:30)
آیا حساب کاربری ندارید؟
ثبت نام

یک × سه =

ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:30)
برگشت به صفحه ورود به سایت

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت